ادبیات کودک و نوجوان

۲ مطلب با موضوع «شعرها و داستان هایی از خودم» ثبت شده است

لباس های روی بند


پیژامه ای راه راه روی بند رخت تاب می خورد

و جوراب های خیس

سربه سر سکوت دستکش ها می گذارند

آن طرف بند

روسری گلداری غوغایی به پاکرده

شاید فکر کرده بهار آمده است و گل هایش هوس روییدن کرده اند

باد بوی خیس پیراهنی را که با عطر تاید قاتی شده به مشام می رساند

آن طرف تر

شلواری اشک می ریزد

و گنجشکی از اشک هایش سیراب می شود

گیره ها دامنی را به زور پای بند بند کرده اند

و چادر سیاهی آغوش بازکرده تا رهگذران را همچون کودکانش در سیاهی آسمانی شب بخواباند

لباس ها روی بند رخت خانه همسایه هم

جشن تولد باد را گرفته اند...


شعر از: فهیمه پورمحمد(قاصدک)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
قاصــــــدک شاعر

دندون شیری!

دندون شیری من، داره میفته امروز

مامان برام خریده، یه شلوار و یه بلوز

قدم بلندتر شده، از بچه ها نی نیا

داره می رسه قدم، به قد این درختا

می خوام برم مدرسه، می رم کلاس اول

می خوام که درس بخونم، باشم شاگرد اول

مامان می گه سارا جون، دندونت رو دست نزن

بذار خودش بیفته، این قد زبون بش نزن

دندون من لق شده، همش تکون می خوره

وقتی زبون می زنم، اینور و اون ور می ره

مامان میگه میفته، دندون شیریِ تو

به جای اون درمیاد، یه دونه دندون نو

دندون تازه ی تو، دیگه برات می مونه

جاش یکمی خالیه، تا بزنه جوونه

اگه زبون بزنی، دندونت کج درمیاد

شبیه خرگوش می شی، زشت می شی خیلی زیاد

مانتو و شلوار دارم، با مقنعه یی سفید

می گفت چقد ناز شدی، هرکسی من رو می دید

شروع می شه از فردا، مدرسه ها آخ جونم

من دیگه از این به بعد، می نویسم و می خونم


شعر از: فهیمه پورمحمد(قاصدک)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قاصــــــدک شاعر